مهدى منتظر (عج) و سير تاريخى و نشانه‏هاى ظهور

پدیدآورسامی بدری

نشریهانتظار

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1995 بازدید
مهدى منتظر (عج) و سير تاريخى و نشانه‏هاى ظهور

نوشته: سامى بدرى
ترجمه: عبدالله امينى

ارتباط مهدى (عج) با پايان سير تاريخ

بيشتر فلاسفه‏ى پوزيتيويسم به ويژه ماركسيست‏ها در سده‏ى نوزدهم و بيستم، درباره‏ى سنت‏ها و مرحله‏هاى تاريخ به بحث پرداخته‏اند .
بهترين دست آوردى كه ماركسيسم، به انديشه‏ى بشرى تقديم كرد، اصل جبر تاريخى (1) و كوشش براى كشف سنت‏ها و مراحل تاريخ، نيز اهميت‏شناخت قوانين آن براى پيش‏بينى مسير حركت تاريخ و پى‏آمدهاى آن بود . ماركسيسم درباره‏ى شناخت‏سنت‏هاى تاريخ و نقش آن در ارتقاى بينش و آگاهى انسان و تاثير فعاليت‏هاى مثبت در رويكرد مرحله‏ى تاريخى كه انتظار آن مى‏رود، نيز كاوش مى‏كند .
اما ماركسيسم با انكار وجود خداى متعال و تحريف دين الهى در برخورد و تعامل با پيامبران، گرفتار لغزش شد، كه پى‏آمد آن، عدم موفقيت در كشف مراحل كلى حركت تاريخ و شناخت‏سنت‏هايى است كه مقطع كنونى و گذار را به مرحله‏ى آينده انتقال مى‏دهد و در پايان محتومى نگه مى‏دارد .
انديشه‏ى بشرى از راه افكار ماركسيستى، در سده‏ى 19 ميلادى، جبر تاريخى را درك كرد و به كشف مراحل و مقاطع جبرى تاريخ و قوانين كلى آن پرداخت، اما در كشف خود به راه اشتباهى رفت . (2) در مقابل، انديشه‏ى نبوى، از آغاز پيدايش در بيش از هزار سال پيش، تصور خود از حركت جامعه‏ى بشرى را براساس جبر تاريخى نهاد و انديشه‏اى روشن از سنت‏ها و مراحل تاريخ را تقديم كرد .
ميراث دينى يهوديان و مسيحيان و مسلمانان، نصوص مشتركى را درباره‏ى سنت‏هاى تاريخى به گزارش پيامبران، در بر دارد و پژوهشگران مى‏توانند بگويند باور دينى به سنت‏هاى تاريخى، از مهم‏ترين اعتقادات اساسى مشترك ميان اديان سه گانه‏ى اسلام، يهوديت و مسيحيت است .
مايلم تاكيد كنم متون دينى كه ميراث اديان سه گانه‏ى مذكور است، اطلاعات يكسانى توسط شخصيت‏هاى تاريخى ارايه مى‏دهد كه حركت و نهايت تاريخ براساس آن پايه‏ريزى مى‏شود .
بنابراين، در برابر ما فقط انديشه‏ى مشتركى درباره‏ى نهايت‏سير تاريخ نيست، بلكه انديشه‏هاى هم‏خوان شخصيت‏هاى تاريخى است كه از متون دينى به دست مى‏آيد . به سبب وجود متونى كه از شخصيت‏هاى تاريخى سخن مى‏گويد، قرائت‏ها و تفسيرهاى گوناگونى يافته مى‏شود كه ما را در برابر مصداق‏هاى مختلفى از يك انديشه قرار مى‏دهد . البته راه گفت و گوى آرام علمى براى اديان سه گانه و گرايش‏ها و مذاهب، براى راه‏يابى و وصول به قرائتى يكسان از متون، باز است .
پس از اين مقدمه مى‏توان گفت:
به اعتقاد شيعه، وجود مهدى موعود، حجت‏بن الحسن العسكرى، فرزند حسين مظلوم و شهيد، با مراحل و سنت‏هاى سير تاريخ مرتبط است، چنان كه اين سخن را تمامى پيامبران توسط متون اساسى مانند قرآن و تورات و انجيل گفته‏اند .
سير اعتقادات شيعى، به گواه ميراث معتبرش، مدعى است كه مهدى موعود (عج)، قهرمان پايان تاريخ است . متون شيعى، مهدى موعود (عج) را «محمد بن الحسن العسكرى، فرزند حسين مظلوم شهيد» مى‏داند . متون دينى مسيحى و يهودى نيز وى را مشخص كرده‏اند .
گواه انديشه‏ى ما، تاكيد قرآن است كه پايان درخشان تاريخ، به خواست‏خدا حتمى است و خداوند در قرآن و كتاب‏هايى كه بر پيامبران پيشين فرستاده، آن را بيان كرده است . قرآن تاكيد دارد كه خبر بعثت پيامبر مكى، در تورات و انجيل هست . اهل بيت عليهم السلام در سخنان خود تاكيد دارند كه كتاب‏هاى پيشين [تورات و انجيل] به محمد و اهل بيتش بشارت داده است . على و حسين و مهدى عليهم السلام در اين كتاب‏ها نام برده شده‏اند، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله نام برده شده است .

اعتقاد مشترك اديان سه گانه‏ى آسمانى درباره‏ى پايان تاريخ

پيروان اديان سه گانه‏ى آسمانى (مسلمانان، مسيحيان و يهوديان) باور دارند آينده‏ى نهايى مسير زندگى خاكى، پيروزى ايمان بر كفر، حاكميت‏حق و علم و عدالت اجتماعى و عبادت خداى متعال، وراثت زمين به صالحان، پايان خرافات و گمراهى و ستم و تمامى گونه‏هاى انحراف است . نيز اتفاق نظر دارند شخصى كه خداوند عهد و پيمانش رابه دست او تحقق مى‏بخشد، از فرزندان ابراهيم بوده‏است و شريعتى كه بدان حكومت مى‏كند، آيين موسى نيست، بلكه دين پيامبرى است كه خداوند در آخر زمان، وى را مبعوث مى‏كند و امى‏ها [اهالى مكه (ام القرى) ] منتظر اويند . (3)
در قرآن كريم، سوره‏ى انبيا (21) آيه‏ى 105 آمده است:
و ما بعد از تورات، در زبور داوود نوشتيم [و در كتب انبياى پيشين وعده داديم ] كه بندگان نيكوكار من، ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد .
مزمور 37 كتاب مقدس خطاب به داوود چنين مى‏گويد:
كار اشرار تو را نگران نكند و بر گناه كاران حسرت مبر; زيرا مانند گياه، زود پژمرده مى‏شوند و مثل علف سبز، تند خشك مى‏گردند . بر پروردگار توكل كن و كار خير انجام بده . با خيال آسوده، در زمين سكناگزين و امانت‏دار باش . به پروردگار اميدوار باش تا آرزوى قلبى‏ات را برآورد . راهت را براى پروردگار خالص ساز و بر او توكل كن تا كارت را بر عهده گيرد و بى‏گناهى‏ات را مانند نور، آشكار كند و مثل خورشيد تابان، حقت را ظاهر سازد . در پيشگاه پروردگار، آرام گير و با شكيبايى، در انتظار [فرمان] وى باش و به آن‏كه به كمك نيرنگ، در تلاشش موفق مى‏شود، حسرت مبر . خود را از غضب نگه دار و خشم را ترك كن و براى انجام شر، متهور مباش; زيرا اشرار در مى‏مانند، اما منتظران [فرمان] پروردگار، وارثان خيرات زمين اند . به زودى ، شخص شرير نابود مى‏شود و اگر در پى وى باشى، او را نخواهى يافت . اما نيكوكاران، خيرات زمين را به ارث مى‏برند و به فيض صلح و سلامت مى‏رسند . . . خير كمى كه راستگو داراست، بهتر از ثروت بسيار اشرار است; زيرا دستان اشرار به زودى مى‏شكند، اما پروردگار نيكوكاران را پشتيبانى خواهد كرد . پروردگار به روزگار افراد باكمال ، آگاه است و تا ابد، ميراث‏شان پاينده خواهد بود . . . از شر دور باش و خوبى كن كه تا ابد آرام باشى; زيرا پروردگار عدالت را دوست دارد و از پارسايان حمايت و تا ابد آنان را حفظ مى‏كند . اما ذريه‏ى اشرار نابود مى‏شوند . درستكاران، خيرات زمين را به ارث مى‏برند و تا ابد در آن مى‏مانند . دهان راستگو، هميشه سخن حكمت‏آميز مى‏گويد و به سخن حق، برترى مى‏يابد . آيين معبودش، در دلش ثابت است و گام‏هايش متزلزل نيست . شرير در كمين درستكار است و تلاش در كشتن وى دارد، اما پروردگار نمى‏گذارد او به چنگ شرير افتد و به وقت محاكمه، محكوم گردد . منتظر [فرمان ] پروردگار باش و هميشه در راهش رو، تا مقامت را رفيع كند و زمين را مالك شوى و شاهد نابودى اشرار باشى .
مى‏بينم شخص شرير [كه در دنيا به ظاهر] پرثمر و پرسايه مانند درختى سبز و ريشه‏دار در زمين اصلى خود است، پس از مدتى، ديده نمى‏شود . به دنبال آن هستى، ولى اثرى از آن نمى‏يابى .
كمال را در نظر گير و مستقيم بنگر; كه پايان چنين انسانى، سلامت است . اما همگى عصيان‏گران هلاك مى‏شوند و نهايت اشرار، فناست، ليكن رهايى و رستگارى نيكوكاران، از جانب خداست و او به هنگام تنگى، دژ و امان آنان است . به حق، پروردگار كمك‏شان مى‏كند و از اشرار نجات‏شان مى‏دهد و رهايى مى‏بخشد; زيرا زير حمايت پروردگارند .

اختلاف نظر مسلمانان و مسيحيان و يهود در هويت رهبر موعود الهى و كتاب وى

در هويت‏شخصى كه خداى متعال به دست وى، رخداد بزرگى را كه انتظار مى‏رود، به اجرا مى‏گذارد، اختلاف نظر است . مسلمانان و يهود و مسيحيان، نظر گوناگونى در امتى كه رهبر بزرگ الهى، از آن است و شريعت الهى كه بدان عمل مى‏كند، دارند .
همگى مسلمانان معتقدند وى از ذريه‏ى اسماعيل و از فرزندان محمد صلى الله عليه و آله خاتم انبيا و از نوادگان فاطمه، دخت پيامبر است و امت اين رهبر [موعود]، امت محمد است و آيينش، شريعت محمد مى‏باشد .
ابى داود و ابن ماجه و ابن حنبل و طبرانى و حاكم در مستدرك و ديگران از قول پيامبر روايت كرده‏اند:
اگر از دهر (دنيا) جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند مردى از اهل بيتم را برمى‏انگيزاند كه زمين را چنان كه پر از ستم شده‏است ، پر از عدل و داد خواهد كرد .
نيز فرمود:
مهدى از عترت من، از فرزندان فاطمه است .
اما يهود و مسيحيان معتقدند كه وى از ذريه‏ى اسحاق، از فرزندان يعقوب و از نوادگان داود است . مسيحيان مى‏گويند: اين رهبر [موعود ] اسراييلى، مسيح عيسى بن مريم است كه به دست‏يهود كشته شد . خداى متعال، وى را زنده كرد و از ميان مردگان برانگيزاند و به آسمانش برد و در آخر دنيا، وى را مى‏فرستد تا توسط وى، وعده‏اش را تحقق بخشد .
يهوديان مى‏گويند: وى [ رهبر موعود] هنوز زاده نشده است .
آيه‏ى 20 اصحاح [ سوره] 17 سفر تكوين [ پيدايش] به وعده‏ى خداى متعال به اسماعيل اشاره دارد:
«اى اسماعيل! سخنت را درباره‏ى وى [ رهبر موعود] شنيدم . منم آن‏كه مباركش مى‏گردانم و رشدش مى‏دهم و توانش را بسيار بسيار مى‏كنم و دوازده رهبر مى‏زايد و امت عظيمى قرارش مى‏دهم‏» .
«حنان ايل‏» ; مفسر يهودى در حاشيه بر اين آيه مى‏گويد:
از پيش‏گويى اين آيه، 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله‏ى اسماعيل) [با ظهور اسلام در سال 624 م] امتى عظيم گردند . در اين مدت، اسماعيل مشتاقانه منتظر بود وعده‏ى الهى محقق شود و عرب بر عالم چيره گردند . ولى ما كه ذريه‏ى اسحاق هستيم، تحقق وعده‏ى الهى كه به ما داده شده بود، به سبب گناهان‏مان، به تاخير افتاد، اما حتما وعده‏ى الهى، در آينده محقق خواهد شد . پس نبايد نوميد شويم . (4)
در سفر اشعيا 111 آمده است:
از تنه‏ى «يسى‏» شكوفه مى‏رويد و از ريشه‏اش، شاخه سبز مى‏شود . روح پروردگار، روح حكمت و هوشمندى، روح مشورت و توان، روح معرفت و ترس از پروردگار، بر «يسى‏» مستقر مى‏شود و شادى‏اش در تقواى پروردگار خواهد بود . به آن‏چه چشمانش مى‏بيند، قضاوت نخواهد كرد و به آن‏چه گوش‏هايش مى‏شنود، حكم نخواهد نمود . براى مسكينان، به عدل قضاوت مى‏كند و براى بينوايان زمين، به انصاف حكم مى‏نمايد . با دهان و زبانش، زمين را مجازات خواهد كرد و به نفسى كه از ميان لبانش بيرون مى‏شود، منافق را مى‏ميراند . او لباس نيكى مى‏پوشد و كمربند امانت‏دارى مى‏بندد . در نتيجه [و در پرتو حكومت عادلانه‏اش] گرگ با ميش خواهد زيست و پلنگ در كنار بره خواهد نشست و گوساله و شير درنده همدم خواهند شد و همه‏ى حيوانات با هم چرا خواهند كرد و بچه‏ى خردسالى، همگى را خواهد راند . گاو و خرس با هم به مرتع خواهند رفت و كره‏هاى‏شان كنار هم خواهند بود . شير درنده مثل گاو، علف خواهد خورد و كودك شيرخواره، در امنيت، كنار لانه‏ى مار، بازى خواهد كرد و بچه‏ى خردسال، دستش را داخل لانه‏ى افعى مى‏كند و بدو آسيبى نمى‏رسد . در هر كوه قدسى، آدميان اذيت نمى‏شوند و بدى نخواهند كرد; زيرا زمين، از معرفت پروردگار پر خواهد شد، چنان كه دريا از آب پر است . در آن روز، اصل و نسب «يسى‏» پرچم‏دار [هدايت ] امت‏خواهد بود و همگى مردم، (Gentiles) زير پرچم وى خواهند آمد و بدو نظر خواهند داشت و جايگاه «يسى‏» رفيع خواهد شد .
آيا رهبر موعود از فرزندان اسحاق يا اسماعيل است؟ تفصيل سخن در اختلاف مسلمانان و مسيحيان و يهود، با تحقيق در اين مساله ممكن است: پيامبرى كه امى‏ها [ مردم يا اهالى ام‏القرى (مكه) ] منتظر اويند، عيسى است‏يا محمد صلى الله عليه و آله؟ وارث ابدى امامت ابراهيم كيست؟ آيا اسماعيل و ذريه‏ى برگزيده‏ى وى هستند يا اسحاق و فرزندان برگزيده‏ى او؟ و رهبر الهى كه بى‏آن‏كه گناهى كرده باشد، كشته مى‏شود و كشتن وى سبب هدايت‏بسيارى خواهد شد، كيست؟ چنان كه كشته شدن وى سبب حفظ و نشر دين مى‏شود و نسلى از ذريه‏ى او، روزگار درازى خواهند زيست و آينده‏ى روشن تاريخ بشريت، به دست آنان محقق خواهد شد .
علماى مسلمان و بسيارى از علماى يهودى و مسيحى، درباره‏ى «رهبر موعود از نسل كيست‏» و «پيامبر آخرالزمان كيست‏» بحث كرده و پيروى خود از پيامبر و اهل بيتش را اعلام نموده‏اند . (5)
درباره‏ى «كشته شدن رهبر موعود» ، مسيحيان پيرو «پولس‏» به تفسير متونى پرداخته‏اند كه ازمرد دردها و رنج‏ها سخن مى‏گويد و چنان كه قوچ ذبح مى‏شود، كشته خواهد شد . اينان معتقدند وى عيسى بن مريم است . اما تطبيق متون، متناسب با او نيست; زيرا عيسى، ذريه و نسلى نداشت كه روزگار دراز يا كوتاهى زندگى كنند .

اختلاف شيعه و سنى در رهبر موعود

شيعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسكرى است كه سال 256 هجرى متولد شد و والدش [امام] حسن عسكرى بر امامت وى تصريح كرده است . سپس به اذن خدا، او غيبت صغرى و كبرى مانند عيسى نمود . غيبت صغرى هنگامى بود كه خدا، وى را از نيرنگ حكومت عباسى نجات داد . وى از هنگام تولد، مخفى مى‏زيست و پدرش او را [از ديده‏ها ] پنهان مى‏كرد . پس از وفات پدرش در 261، شيعيان را توسط وكيلانش (نواب اربعه) راهنمايى مى‏كرد . نيابت اينان 69 سال (261- 329) به طول انجاميد .
غيبت كبرى، پس از وفات نايب چهارم (على بن محمد السمرى) آغاز شد . به هنگام وفات، وى به شيعه گفت: نايبى خاصى پس از او نخواهد بود تا خداى متعال، ولى‏اش را در آخر زمان ظاهر كند .
سنى‏ها معتقدند مهدى هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنيا مى‏آيد .
تفصيل سخن در اختلاف شيعه و سنى درباره‏ى ولادت رهبر موعود و اين‏كه وى فرزند [امام ] حسن عسكرى است‏يا در آينده متولد مى‏شود، با تحقيق در اين مساله ممكن است . پيامبر جانشين و اوصيايى معصوم دارد و نقل سخن پيروان از امامان‏شان پذيرفته مى‏شود; زيرا مانند پيروان مذاهب ديگرند كه به نقل از رهبران مذهبى خود، مسايل فقهى و تاريخى را روايت مى‏كنند .
تمامى شيعه از زمان قديم، اتفاق نظر دارند كه پيامبر از امامان نام برده، شمارشان را گفته و هر امام، امام بعدى را معرفى كرده‏است . [امام] حسن عسكرى خبر داده است فرزندى دارد كه وصى وى است و مهدى منتظر مى‏باشد .
گواه شيعه بر بيان امامت الهى اهل بيت توسط پيامبر، حديث ثقلين [كتاب الله و عترتى ] و حديث‏سفينه [مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح . . . ] است . دليل شيعه بر شمار امامان، حديث اثنى‏عشر [اثنى عشر نقيبا] است و گواه بر اين‏كه نخستين امامان الهى، على سپس حسن، بعد حسين‏اند، حديث غدير [من كنت مولاه فعلى مولاه] و حديث منزلت [انت منى بمنزلة هارون من موسى . . . ] و حديث كسا و حديث الحسن و الحسين سبط من الاسباط است كه همگى در احاديث معتبر سنى روايت‏شده‏اند .
گواه امامت نه فرزند [امام] حسين، احاديث وصيت در كتاب‏هاى معتبر شيعه است، مانند فرمايش امام باقر عليه السلام كه كلينى روايت كرده‏است:
يكون تسعة ائمة من ذرية الحسين بن على، تاسعهم قائمهم .
نه امام از فرزندان حسين بن على‏اند، كه نهمى قائم است .
امام صادق فرمود:
آيا مى‏پنداريد اوصياى ما هر كه را بخواهند وصى مى‏كنند؟ نه، والله! اين عهد و گفته‏اى به جا مانده از رسول الله درباره‏ى امامى پس از امامى ديگر است تا به وى [ مهدى موعود (عج) ] پايان پذيرد .
در خبرى ديگر است:
تا به صاحب الامر ختم شود . (6)
مشخصه‏ى سيره‏ى ائمه‏ى نه گانه، در اختيار داشتن كتاب‏هاى جامعه و جفر است كه امام على به نقل از پيامبر، در ديدارهاى خصوصى كه داشتند، نوشت و اخبار غيبى و كراماتى كه از امامان ديده شد كه جز از برگزيدگان مورد تاييد خداوند، ساخته نيست .
برادران اهل سنت كوشيده‏اند ادعاى نام بردن امامان و نخستين امام; على عليه السلام توسط پيامبر را رد كنند . اينان مى‏گويند: احاديث نبوى كه گواه ادعاى شيعه است، دلالت ندارد يا سند آن ضعيف است، اما علماى شيعى با سنى‏ها مناقشه كرده، اشتباه اهل سنت را بيان كرده‏اند .
برخى فرقه‏هاى شيعى به ويژه زيديه، امامت دوازده امام را نپذيرفته‏اند، اما علماى شيعى بدانان پاسخ داده‏اند .
برخى نويسندگان معاصرنيز مى‏گويند: مهدى متولد نشده است; زيرا فقط يك فرقه از دوازده فرقه‏ى پيرو حسن عسكرى، معتقد به ولادت مهدى‏اند . «نوبختى‏» در كتاب «فرق الشيعه‏» و اشعرى شيعى در «المقالات و الفرق‏» چنين گفته‏اند .
جواب اينان را به تفصيل در كتاب «حول امامة اهل البيت و وجود المهدى‏» داده‏ام .

غيبت‏به معناى وا نهادن عمل به احكام اسلامى نيست

غيبت‏به معنى توقف عمل به احكام اسلام نيست . چگونه مى‏تواند چنين باشد، در حالى كه وجود اوصياى پيامبر، براى حفظ اسلام است تا راهى صحيح براى كسانى باشد كه مى‏خواهند به دين عمل كنند . امامان اين وظيفه را به بهترين صورت انجام داده‏اند، بدين سان كه گروهى امين را براى فراگير علوم تربيت كرده‏اند .
پذيرش حكومت‏بر جامعه‏ى اسلامى توسط امامان، جزئى از فعاليت‏هاى اينان بود، اما شرط اساسى براى پذيرش حكومت ، كه وجود ياورانى شايسته و پيرو امامان است، فراهم نشد . چنان كه امير مؤمنان فرمود:
اما والذى فلق الحبة و براالنسمة، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر لالقيت‏حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها .
سوگند به آن‏كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! اگر بيعت كنندگان نبودند و ياران، حجت‏بر من تمام نمى‏نمودند، رشته‏ى كار را از دست مى‏گذاشتم و پايانش را چون آغازش مى‏انگاشتم .
غيبت امام، راه چاره‏اى الهى در برابر مكر عباسى‏ها بود كه خواستند امام را بكشند، اما خداى متعال مى‏خواست او را حفظ و براى روز موعود ذخيره كند . بارزترين حكمت غيبت و سر آشكارش در مورد امت ويژه (شيعه‏ى اهل بيت) دادن فرصتى به ميراث داران ائمه بود كه مسؤوليت فكرى و علمى و سياسى خود را بر اساس فهم بشر غير معصوم، از قرآن اجرا كنند و ميراث فكرى را كه تجربه‏ى معصومانه‏ى پيامبر و امامان برجا گذاشته بود، انجام دهند . انديشه‏ى بازگشت معصوم غايب در آخر زمان و ظهور دوباره‏ى وى در صحنه‏ى اجتماعى و سياسى، براى ارزيابى تجارب گذشته‏ى غيرمعصومانه‏ى بشر است . نيز كشف ميزان تاثير و صدق تعبير و درستى تجربه‏هاى بشر و تحقق وعده‏ى الهى [در برقرارى عدالت كامل و حكومت صالحان] است . (7)
مفهوم انتظار فرج، مربوط به مهدى محمد بن حسن عسكرى است كه رانده شده و مخفيانه زيست و هنوز وجود شريفش در اين حال است . خدايا! در فرج ولى‏ات; حجت‏بن الحسن، تعجيل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست كه مهدى موعود (عج)، رهبر معصوم آنان است كه براى انجام وظيفه‏ى خاص الهى آماده شده است . تقدير خداست كه پايان سرنوشت زمين، چنين باشد و حضرت عيسى عليه السلام او را كمك كند . بنابراين، حكمت وجود اين اعتقاد در شيعه روشن مى‏شود، گرچه سنيان به مهدى موعود (عج) و غايب كه رانده شده و نگران [وضع امت ] است، ايمان ندارند .

نشانه‏هاى ظهور

احاديثى كه از نشانه‏هاى ظهور مهدى سخن مى‏گويد، چه در كتب شيعه و چه سنى، غالبا درباره‏ى دو موضوع بحث مى‏كند:
نخست: حوادث مستقل و جداگانه‏اى كه رخ خواهد داد .
دوم: وضع اجتماعى و سياسى و تكنولوژى (فن‏آورى) كه جهان، پيش از ظهور دارد . به عبارت ديگر، وضع دنياى سياست و اجتماع و فن‏آورى پيش از ظهور را براى ما ترسيم مى‏كند .
در مورد رويكرد دوم، هر كه درباره‏ى نشانه‏هاى ظهور پژوهش كند، درمى‏يابد كه جهان كنونى، از هر وقت ديگرى، به زمان ظهور نزديك‏تر است .
از جنبه‏ى تكنولوژى، احاديث از جهانى سخن مى‏گويد كه در آن هواپيماهايى است كه مسافران را از كشورى به كشور ديگر مى‏برند و ايستگاه‏هاى راديويى به تعداد مردم دنيا وجود دارد كه مى‏تواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنيا پخش كند و تلفن‏هاى تصويرى هست و هر كه در مشرق است، صداى برادرش رادر مغرب مى‏شنود و چهره‏ى او را مى‏بيند و رايانه‏هاى دستى وجود دارد كه داراى برنامه‏هاى گوناگون است و دارنده‏اش را از همراه داشتن هزاران كتاب، بى‏نياز مى‏كند .
از جنبه‏ى اجتماعى، احاديث از وضع اجتماعى سخن مى‏گويد كه زنان، لباس مدى پوشيده يا برهنه‏اند كه گوياى كشف حجاب يا آرايش‏هاى جاهلانه است و انواع منكرات به ظهور مى‏رسد كه پيش از پيدايش، آدمى تصورش را نمى‏كرد .
از جنبه‏ى سياسى، سخن از كشف معبد هيكل‏سليمان مى‏گويد كه لازمه‏ى بر پايى دولت اسراييل در دل جهان عرب و اسلام است . نيز وجود جنبش‏هاى اسلامى در جوامع مسلمان كه تلاش دارد حكومت اسلامى بر پا كند، اما بسيارى از افراد مجاهد زندانى مى‏شوند . هم‏چنين از تاسيس دولتى در مشرق سخن مى‏گويد كه زمينه ساز دولت مهدى است . نيز اختلاف كارگزاران شيعى و چند گانگى سخن‏شان كه با بيعت‏با مهدى، وحدت كلمه پيدا مى‏كنند . هم‏چنين مهديان دروغينى ظاهر مى‏شوند . تمامى آن‏چه برشمرديم، در احاديث نشانه‏هاى ظهور آمده است .

تشخيص مدعيان مهدويت

تنها اصلى كه مى‏توان براى شناخت مدعيان دروغ‏گوى مهدويت، بدان اعتماد كرد، تاييد و امداد الهى است كه توسط مدعى راست‏گوى مهدويت نشان داده مى‏شود . وى نبوت خاتم و جنبش اوصياى پيامبر را كه پدرانش بودند، تصديق مى‏كند . اين كارى لازم براى مدعى نبوت و رسالت است . امداد و تاييد الهى، با ظهور عيسى بن مريم نشان داده مى‏شود كه قرآن، قصه‏ى وى را گفته است كه مردگان را زنده مى‏كرد و كور مادر زاد و مبتلايان به پيسى را شفا مى‏داد . (8)
اين اصل، راه را بر هر مدعى دروغينى مى‏بندد، خواه شخص به عمد دروغ گويد يا قربانى مكاشفه‏ى عرفانى پندارى شود، مانند آن‏چه براى «مهدى سودانى‏» پيش آمد كه پنداشت مهدى موعود (عج) است . وى خيال كرد پيامبر به او گفته كه مهدى موعود (عج) است . مهدى سودانى در يكى از نوشته‏هايش در تاريخ 16 شعبان 1299 هجرى مى‏گويد:
سيد وجود صلى الله عليه و آله به من خبر داد: من مهدى منتظرم . پيامبر چندين بار مرا بر كرسى‏اش نشاند و خلفاى چهارگانه [ ابوبكر، عمر، عثمان و امام على] و قطب‏ها [ى دراويش ] و خضر عليه السلام حضور داشتند، و مرا با ملايكه‏ى مقرب و اولياى زنده و مرده از فرزندان آدم تا زمانى كنون، نيز جنيان مؤمن، تاييد و يارى كرد .
در هنگام جنگ، سيد وجود صلى الله عليه و آله به عنوان امام و فرمانده‏ى سپاه حاضر مى‏شود; نيز خلفاى چهارگانه و قطب‏ها و خضر حاضرند . حضرتش، شمشير نصرت و پيروزى را به من داد و فرمود: با داشتن آن شمشير، كسى بر من پيروز نمى‏شود، گرچه گروه انس و جن باشند .
آن گاه سرور وجود فرمود . . . پرچمى از نور برافراشته مى‏شود و در جنگ، همراه من است . عزراييل پرچم‏دار است . از اين رو، يارانم ثابت قدم مى‏شوند و در دل دشمنانم، ترس افكنده مى‏شود و هر كه با من دشمنى كند، خداوند خوارش مى‏كند . پس هر كه به راستى سعادتمند باشد، مى‏پذيرد من مهدى منتظرم . اما خداوند در دل كسانى كه جاه‏طلب‏اند، نفاق مى‏افكند . پس به سبب حرص بر جاه‏طلبى، مرا تصديق نخواهند كرد . . . سيد وجود صلى الله عليه و آله به من دستور داد به منطقه‏ى «ماسه‏» در كوه قدير هجرت كنم و از آن جا به تمامى مكلفان، دستور كلى را بنويسم . ما هم به اميران و بزرگان دينى نوشتيم، اما بدبختان نپذيرفتند و درستكاران تصديق كردند . . . سيد وجود صلى الله عليه و آله سه بار به من خبر داد: آن‏كه در مهدويت تو شك كند، به خدا و رسول كافر شده است .
تمام آن‏چه درباره‏ى خلافتم و مهدويت‏به شما گفتم، در بيدارى و در حال صحت، سيد وجود صلى الله عليه و آله به من گفت، بى آن‏كه مانعى شرعى باشد . نه خوابى بود و نه ربايشى و نه مستى و نه ديوانگى . . . . (9)
وى در نامه‏ى ديگرى مى‏گويد:
اگر من نورى از جانب خدا نداشتم و رسول‏الله صلى الله عليه و آله تاييدم نكرده بود، توان كارى نداشتم و روا نبود برايتان سخنى بگويم . آن‏چه گفتم كه پيامبر فرمود، به دستور رسول الله بود . به من اخبارى گفت كه اوليا و علما از آن خبر ندارند . بايد بدانيد جز به دستور پيامبر يا فرشته‏ى الهام كه از طرف پيامبر اجازه دارد، كارى نمى‏كنم . ايشان به من خبر داد: امت‏به دست من هدايت‏خواهد شد، بى آن‏كه رنج‏هايى را كه پيامبر تحمل كرد، بر دوش كشم .
من از نور دل پيامبر آفريده شده‏ام . ايشان به من بشارت داد يارانم مانند اصحاب ايشانند و رتبه و درجه‏ى [ملت من و] عوام نزد خدا، مانند رتبه‏ى شيخ عبدالقادر گيلانى است . (10)
محتواى دو نامه نشان مى‏دهد: دليل راستى مهدى سودانى، مدعى مهدويت، فقط گفته‏ى خودش است و دليلى ديگر در تاييد وى يافت نمى‏شود; افزون بر اين‏كه پيروزى جنبش وى كه ادعا داشت‏با امداد الهى پشتيبانى مى‏شود، تحقق نيافت .
به تصور شيعه، مهدى، انسان مشخصى است كه فرزند [امام] حسن عسكرى است و در 255 (يا 256) هجرى زاده شده و از قرن سوم تا پانزدهم هجرى با مردم زندگى مى‏كند، تا هر وقت كه خدا بخواهد . پس بايد اين مطلب را با دليل ثابت كند; يعنى معجزه داشته باشد، چنان كه آصف بن برخيا; وزير سليمان معجزه نشان داد، در حالى كه پيامبر نبود . وى تخت ملكه‏ى سبا را در كم‏تر از چشم بر هم زدنى حاضر كرد . در آيات 38- 40 سوره‏ى نمل آمده است:
سليمان گفت: اى بزرگان! كدام يك از شما، تخت او را براى من مى‏آورد، پيش از آن‏كه به حال تسليم نزد من آيند؟
عفريتى از جن گفت: من آن را نزد تو مى‏آورم، پيش از آن‏كه از مجلست‏برخيزى و من نسبت‏به اين امر توانا و امينم .
اما كسى كه دانشى از كتاب [آسمانى] داشت، گفت: پيش از آن‏كه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!
هنگامى كه سليمان، تخت را نزد خود ثابت و پابرجا ديد، گفت: اين از فضل پروردگار است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به جا مى‏آورم يا كفران مى‏كنم و هر كسى شكر كند، به نفع خود شكر مى‏كند و هر كس كفران كند [به زيان خويش نموده است; كه ] پروردگار من غنى و كريم است!» .
طريق ديگر اثبات امامت مهدى (عج) اين است كه راه‏هاى عادى را به كار گيرد كه نشان دهنده‏ى عمر بسيار وى و هويتش باشد . مثلا به اهالى لندن بگويد: در قرن دهم ميلادى، از كشورشان عبور كرده و نامه‏اى را به خط خود بر پوست آهو در فلان منطقه نهاده كه در آن زمان كتاب‏خانه‏ى شهر بوده است، اما بر اثر عوامل مختلف، كتاب‏خانه از بين رفته است . سپس به انگليسى‏ها بگويد: مى‏توانيد چند متر بكنيد تا بر كتاب‏خانه‏ى از بين رفته، دست‏يابيد كه در آن اسناد قابل قبولى است . مى‏توانيد فلان پرونده را باز كنيد و نامه‏ى مرا بيابيد و اين، نسخه‏ى دوم آن است .
همين كار را با روس‏ها و ايرانى‏ها و چينى‏ها و ديگران كه در زمان ظهورش زنده‏اند، مى‏تواند انجام دهد . مى‏بايست درخواست وى نشان دهنده‏ى درايت و آگاهى‏اش از حلقه‏هاى گم‏شده‏ى مهم براى هر كشورى باشد، تا اهالى را به فعاليت و كنكاش براى كشف حقيقت وا دارد . مى‏بايست از موضع و موقعيتى قوى و برتر، خواسته‏اش را مطرح كند، كمى پيش از آن‏كه در ظهور دولتش موفق شود، تا ادعا و درخواستش، به عنوان رييس دولتى باشد كه داعيه دارد و توانمند است و تحرك مى‏آفريند و شگفتى‏هاى بسيار دارد . اگر سال 1455 هجرى، 2034 ميلادى ظهور كند و ادعا نمايد محمد بن حسن عسكرى است و عمرش 1200 سال است، در حالى كه سى ساله به نظر مى‏رسد، مسلما سياستمداران آن زمان خواهند پنداشت ديوانه است‏يا خرفت‏شده است، اما وقتى ادعا و درخواستش را بشنوند و ببينند وى هزينه‏ى كنكاش و پى‏آمدهاى جنجال برانگيز را مى‏پردازد و دانشمندان هر كشور، نتايج را ارزيابى خواهند كرد، هر كه موافق ادعاى وى است، با او همراه خواهد شد و ديگران به آزمايش و كنكاش دست‏خواهند زد .

ويژگى‏هاى دولت مهدى (عج)

دولت مهدى - كه انتظار آن مى‏رود - بدان معنا نيست كه اسلام معطل بماند، تا پس از ظهور مهدى، دولت اسلامى برپا شود، بلكه به معناى ايجاد دولت‏خاصى است كه نمونه‏ى كوچك آن، دولت و ملك سليمان بود . ملك و حكومت‏سليمان، با نيروهاى جن و باد و حيوانات و نيز انسان‏هاى مؤمن، پشتيبانى مى‏شد . مزيت دولت مهدى بر دولت‏سليمان، اين است كه بر تمامى زمين حكم مى‏راند و دولتى پس از آن نيست و به قيامت صغرى متصل است، سپس زندگى بر كره‏ى خاكى پايان مى‏پذيرد . قرآن به قيامت صغرى در آخر الزمان در آيات 82- 88 سوره‏ى نمل اشاره كرده است:
و هنگامى كه فرمان عذاب آن‏ها رسد [و در آستانه‏ى رستاخيز قرار گيرند]، بنده‏اى را از زمين براى آن‏ها خارج مى‏كنيم كه با آن‏ها تكلم مى‏كند [و مى‏گويد: ] مردم به آيات ما ايمان نمى‏آورند .
[و به خاطر آور] روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى‏كردند، محشور مى‏كنيم و آن‏ها را نگه مى‏داريم تا به يكديگر ملحق شوند!
تا زمانى كه [به پاى حساب] مى‏آيند، [خدا به آنان] مى‏گويد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد و درصدد تحقيق برنيامديد؟ ! شما چه اعمالى انجام مى‏داديد؟ !
در اين هنگام، فرمان عذاب به خاطر ظلم‏شان بر آن‏ها واقع مى‏شود و آن‏ها سخنى ندارند كه بگويند .
آيا نديديد كه ما شب را براى آرامش آن‏ها قرار داديم و روز را روشنى بخش؟ ! در اين امور، نشانه‏هاى روشنى است‏براى كسانى كه ايمان مى‏آورند [و آماده‏ى قبول حق‏اند] .
[و به خاطر آورند] روزى را كه در صور دميده مى‏شود و تمام كسانى كه در آسمان‏ها و زمين هستند، در وحشت فرو مى‏روند، جز كسانى كه خدا خواسته است و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مى‏شوند .
كوه‏ها را مى‏بينى و آن‏ها را ساكن و جامد مى‏پندارى، در حالى كه مانند ابر در حركت‏اند . اين صنع و آفرينش خداوند است كه همه چيز را متقن آفريد . او از كارهايى كه انجام مى‏دهيد، مسلما آگاه است .

توضيح بيشتر آيات

اذا وقع القول عليهم;
يعنى وقت مشخص و حادثه‏ى موعود رخ نمايد .
دابة; به هر جنبنده بر روى زمين مى‏گويند، چنان كه در آيه‏ى 56 هود آمده است:
هيچ جنبنده‏اى نيست مگر اين‏كه خدا بر آن تسلط دارد .
در سوره‏ى نمل به معناى انسان مرده‏اى است كه خدا زنده‏اش مى‏كند [و او با مردم سخن مى‏گويد] به قرينه‏ى اخرجنا من الارض و تكلمهم .
ذكر آيه بدان سبب است كه پس از ظهور مهدى و مسيح، بسيارى از مردم، بر دين و مذهب پدرى خود كه بدان خو و الفت گرفته‏اند، باقى خواهند ماند، چنان كه قرآن درباره‏ى مردم زمان پيامبران در آيه‏ى 104 سوره‏ى مائده گفته است:
و هنگامى كه به آن‏ها گفته شود: به سوى آن‏چه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، مى‏گويند: آن‏چه از پدران خود يافته‏ايم، ما را بس است; آيا اگر پدران آن‏ها چيزى نمى‏دانستند و هدايت نيافته بودند [باز از آن‏ها پيروى مى‏كنند؟ ! ] .
يوم نحشر من كل امة . . . ;
يعنى از هر امتى، گروهى كه آيات ما را تكذيب كنند، محشور مى‏كنيم .
يوم ينفخ فى الصور . . . ;
اشاره به حشر اكبر و قيامت كبرى‏ست .
قيامت صغرى كه آيات بدان اشاره دارد، بر اين انديشه استوار است كه به برپايى دولت عدل مطلق و بهره‏مندى انسان از امنيت و عدل و خودكفايى اقتصادى و اجتماعى كه از پرتو دولت مهدى به دست مى‏آيد، نبايد بسنده كرد; زيرا تنها هدف مورد انتظار، قيام مهدى (عج) و مسيح نيست، بلكه هدف ديگرى وجود دارد، كه گفت و گوى ميان اديان و مذاهب و ارزيابى آن‏ها بر اساس شيوه‏هايى است كه واقعيت‏ها و حوادث تاريخ را روشن مى‏كند، كه لازمه‏ى آن زنده كردن شهود و مردان تاريخ سازى است كه اساس مذاهب و انديشه‏ها بودند و خداوند، رسولش عيسى را ذخيره كرد تا شهود تاريخى را در پيشگاه حاكم والا مرتبه، مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله زنده كند .
برخى نمى‏پذيرند كه شيعه به قيامت صغرى «رجعت‏» معتقد باشد، اما شيعيان باور دارند عيسى بن مريم عليه السلام بار ديگر به دنيا برمى‏گردد و به امام مسلمانان اقتدا مى‏كند، چنان كه در روايت‏بخارى است:
كيف بكم اذا نزل عيسى بن مريم و امامكم منكم .
چگونه خواهيد بود آن زمان كه عيسى پسر مريم، از آسمان فرو آيد و امام از شما باشد؟
آيا اينان نمى‏پرسند چگونه مردم مى‏فهمند اين شخص، عيسى بن مريم است اگر مردگان را زنده نكند و كور مادر زاد و مبتلايان به پيسى را شفا ندهد؟ ! آيا آنان مى‏پندارند عيسى كه مردگان را زنده مى‏كند، انسانى را كه تازه مرده است، زنده مى‏كند تا ساعتى زندگى كند، سپس بميرد؟ يا اين‏كه تاثير وى ماندگارتر و كارش مهم‏تر است؟ به اين‏كه شخصى را كه قرن‏هاست مرده است، زنده كند تا سال‏ها زندگى كند .
مهم‏تر اين است كه شخصيتى مثل على بن ابى طالب عليه السلام زنده شود كه مسلمانان در موقعيت و جايگاه وى پس از رسول‏الله صلى الله عليه و آله اختلاف نظر دارند . برخى مى‏گويند: موقعيت رسالت و نقش سياسى وى مانند رسول‏الله صلى الله عليه و آله است، جز اين‏كه پيامبرى پس از رسول‏الله صلى الله عليه و آله نيست و مخالفت‏با امام على روا نيست، چنان كه نافرمانى پيامبر را نمى‏توان كرد .
امام از قول پيامبر، كتاب‏هايى را نوشت كه امامان بعدى به ارث بردند تا به مهدى (عج) رسيد . اما برخى منكر تمامى اين مطالب‏اند و امام را چهارمين شخص در فضيلت [پس از ابوبكر و عمر و عثمان ] مى‏دانند، بلكه برخى فضيلتى براى امام قايل نيستند! (11)
مهدى (عج) صحيفه‏ى جامعه‏اى را كه امام على عليه السلام بر پوست، به خط خود و املاى پيامبر نوشت، به مردم نشان مى‏دهد . اين كتاب را امامان - به بيان الهى - پس از پيامبر، يكى پس از ديگرى به ارث بردند و محتوايش را منتشر كردند . از اين طريق يگانه‏ى مورد اعتماد، سنت نبوى، به نقل از امامان، در كتب شيعه هست و معصوم به نقل از پيامبر مى‏نوشت و معصومى ديگر حديث را روايت مى‏كرد، چنان كه امام‏صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
اگر ما به راى و ميل خود، به مردم فتوا مى‏داديم، هلاك مى‏شديم . آن‏چه مى‏گوييم به نقل از رسول‏الله صلى الله عليه و آله و دانشى است كه يكى پس از ديگرى، به ارث برده و ذخيره نموده‏ايم، چنان كه مردم طلا و نقره را ذخيره مى‏كنند . (12)
اما برخى بر اعتقادى كه از پدران به ارث برده و بدان خو كرده‏اند، باقى مى‏مانند .
براى آن‏كه دليل حسى باشد و بهانه‏اى دست كسى نماند، نگارنده‏ى هر كتابى زنده مى‏شود، تا با دست‏خود، آن‏چه را نوشته، بنگارد و مردم بدانند وى كتاب را نوشته است و او با مردم، چنان كه ديده و پيش آمده، سخن بگويد . مثلا عيسى به مسيحيان خواهد گفت: دينى كه در دست‏شماست، از من نيست، بلكه مثلا از «پولس‏» [ يكى از حواريون] است . عيسى، پولس را زنده مى‏كند تا به مردم بگويد چگونه رسالت مسيح را كه به رسالت محمد و اهل بيتش بشارت مى‏داد، تحريف كرده و مسيح را خاتم رسولان، بلكه يكى از اقاليم [ خدا، پسر و روح القدس] قرار داده است .
بنابراين، دولت مهدى فقط براى اقامه‏ى عدل مطلق در جامعه‏ى بشرى نيست، بلكه براى ايجاد فكرى يكسان و مذهبى واحد است; مذهبى كه بر متون درست و معتبر تاريخى استوار است . از اين رو، دولت مهدى، پايان جنبش انبيا و رسولان و پيروزى عقل و دانش و توحيد بر نادانى و خرافه و شرك است .

يهود و مسيحيت و انتظار رهبر موعود

به رغم دشمنى تاريخى شديد ميان يهود و مسيحيان، به پندار كشتن عيسى بن مريم به دست‏يهود، پيروان هر دو دين در قرن 19 و 20 ميلادى، به وحدت نظر در ظهور مسيح و پشتيبانى از برنامه‏اى سياسى رسيدند كه بر پايى دولت اسراييل بود; از آن رو كه به پندارشان مقدمه‏ى ظهور مسيح به شمار مى‏آمد . بدين بهانه صدها كليسا و گروه‏هاى مسيحى امريكايى و اروپايى براى پشتيبانى دولت اسراييل بسيج‏شدند . (13) در سال 1980، سازمانى به نام «سفارت بين‏المللى مسيحيان‏» در قدس اشغالى تاسيس شد كه اهداف مؤسسان آن به اختصار چنين بود:
ما بيش از اسراييلى‏ها، صهيونيست هستيم و قدس تنها شهرى است كه مورد نايت‏خداست و خداوند تا ابد اين سرزمين را به اسراييل داده است .
اعضاى سفارت معتقدند:
اگر اسراييل نباشد، مكانى براى بازگشت مسيح نيست .
بلافاصله پس از راه‏اندازى سفارت، جشن بين‏المللى ساليانه‏ى يهودى - مسيحى، با نام «عيد عريش‏» برگزار شد و بيش از هزار روحانى مسيحى در آن شركت كردند و در سال 1982، سه هزار رهبر مذهبى مسيحى در آن حضور داشتند .
«سفارت بين المللى مسيحيان‏» يكى از سازمان‏هاى مهم بود كه براى شنيدن مذاكرات كميسيون‏هاى كنگره‏ى امريكا، به هنگام طرح جريان نبرد عرب‏ها با اسراييل، به ويژه بر سر قدس، دعوت مى‏شد . در سال 1985، رهبرى مسيحيان صهيونيست، كنفرانسى در «بال‏» سوييس برگزار و اعلام كرد:
ما گروه‏هايى از دولت‏هاى مختلف و نمايندگان كليساها، در اين‏جا گرد آمده، در اين سالن كوچك كه در 88 سال پيش دكتر «تئودور هرتزل‏» به همراه اولين شركت كنندگان كنفرانس صهيونيستى، در آن تجمع نمودند و سنگ بناى پيدايش دولت اسراييل را نهادند . همگى براى نيايش و خشنودى پروردگار جمع شده‏ايم، تا اشتياق خود را به مردم و سرزمين و عقيده‏ى اسراييل و همراهى خود را اعلام كنيم و بگوييم: دولت اسراييل را تاييد مى‏كنيم . (14)
در امريكا، كنيسه‏اى به نام [Indespensationalism] تاسيس شد كه شمار پيروانش به شش ميليون نفر مى‏رسد . اعضا معتقد به بازگشت مسيح‏اند، كه از جمله شرايطش، برپايى دولت صهيونيستى و تجمع يهوديان دنيا در فلسطين است .
از شمار پيروان اين كنيسه، «جرج بوش‏» اول و «ريگان‏» رؤساى جمهور پيشين امريكا هستند . در اكتبر 1983، ريگان در برابر انجمن دوستى امريكا و اسراييل، گفت:
«من مى‏پرسم: آيا ما همان نسلى هستيم كه شاهد نبرد «هرمجيدون‏» خواهيم بود؟ پيش‏گويى‏هاى زمان گذشته، زمانى را كه اكنون در آن به سر مى‏بريم، توصيف مى‏كند» . (15)
گفته‏ى ريگان مستند به كتاب [ The late grad planet erth ] [سياره‏ى فانى بزرگ زمين] نوشته‏ى «هال ليندسى‏» ، ( Hal lindsey )است كه نخستين بار در سال 1970 منتشر شد و پانزده ميليون نسخه فروش كرد . در اين اثر، مهم‏ترين فلسفه‏ى پايان تاريخ و بازگشت مسيح، بازگشت‏يهود به سرزمين اسراييل، پس از هزاران سال دانسته شده است . هم‏چنين گفته شده است: قوم ياجوج، اتحاد شوروى است كه همراه عربها و هم پيمانان‏شان، به اسراييل حمله مى‏كند . اين كتاب تاكيد دارد: ارتش نظامى اسراييل بر نيروهاى شر پيروز مى‏شود و پس از نبرد «هرمجيدون‏» ، وضع براى بازگشت نجات بخش مسيح آماده مى‏شود . هرمجيدون نام منطقه‏اى در دشت «المجدل‏» فلسطين است كه نيروهاى شر و خير در آن جا نبرد خواهند كرد . (16)

گفت و گوى مسلمانان درباره‏ى مهدى موعود (عج)

در پرتو عقايد مشترك شيعى و سنى درباره‏ى برنامه‏ى الهى در آخرالزمان و اين‏كه رهبر موعود; مهدى از ذريه‏ى پيامبر و فاطمه و از نسل امت اسلامى است و قرآن و سنت، شيوه‏ى وى مى‏باشد، سنى و شيعه، دو نوع گفت و گو مى‏توانند داشته باشند:
نخست: گفت و گوى شيعى - سنى با هدف ايجاد بنيان محكم وحدت اسلامى كه بر وحدت قبله و كتاب و خاتميت پيامبر و آينده‏ى مشرق با ظهور مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله استوار است . مسايل اختلافى را با روح محبت و برادرى و بحث علمى مى‏توان بررسى كرد . شايد از مهم‏ترين مسايل رو در روى مسلمانان، نشانه‏هاى الهى و ضوابطى است كه مهدى موعود (عج) را مشخص مى‏كند . به ويژه آن‏كه دو تجربه‏ى سياسى بزرگ، در اين باره هست; تجربه‏ى مهدى اسماعيلى در قرن سوم و چهارم هجرى و تجربه‏ى مهدى سودانى در قرن سيزدهم .
دوم: گفت و گوى اسلامى - مسيحى .

گفت و گوى اسلامى - مسيحى

در بسيارى از انديشه‏هاى دينى، مسيحيان و مسلمانان مشتركند، چه درباره‏ى خداى متعال يا نبوت يا پايان سعادتمندانه‏ى زمين و نقش مسيح در اين باره . نشر انديشه‏هاى مشترك كه بسيارى از مردم مسيحى و اسلامى از آن ناآگاهند، سست‏بزرگى را كه ميان مسيحيان و مسلمانان هست، پر مى‏كند . نيز احساسات منفى و سياست‏هاى اشتباهى را كه به سبب وضع استثنايى، دولت‏هاى دو طرف در طول تاريخ انجام داده‏اند، كم مى‏كند . اگر شكاف ميان پيروان اديان پر شده و انديشه‏ى دشمنى از بين رود و تقدير و احترام متقابل به جاى آن بنشيند، مى‏توان در مسايل اختلافى با روح محبت و احترام بحث كرد .
اين مساله سخت و محال نيست; زيرا ميان مسلمانان و مسيحيان، مطلبى وجود ندارد كه سبب اختلاف شود . برعكس آن‏چه در طول تاريخ بر روابط مسيحى - يهودى حاكم بوده است; زيرا يهوديان نمى‏پذيرند عيسى پسر مريم است، بلكه به وى و مادرش، صفات زشتى نسبت مى‏دهند و اعتراف مى‏كنند عيسى را كشته‏اند! مسيحيان نيز اين مطلب را قبول دارند . اما به رغم اين وضع، تلاش‏هاى يهوديان صهيونيست، نتيجه‏ى مثبت داده و مسيحيان، هم پيمان قدرتمند اسراييل شده‏اند و ميليون‏ها مسيحى، اسراييل را بيش از خود يهود، تاييد و حمايت مى‏كنند!

پى‏نوشت‏ها:

1. دو نوع جبر داريم: جبرى طبيعى; يعنى وجود روابط ضرورى ثابت در طبيعت كه موجب مى‏شود وجود هر پديده‏ى طبيعى مشروط به پديده‏اى قبلى يا پديده‏اى همراه باشد . به دليل فراگير بودن نتايج استقراى علمى، اعتقاد به جبر ضرورى است . اگر اعتقاد نداشته باشيم پديده‏هاى طبيعى، مطابق نظام هميشگى است، نمى‏توانيم نتايج استقرا را فراگير بدانيم .
(نوع دوم، جبر تاريخى است كه مقصود وقوع ضرورى رخداد يا رويكردى تاريخى است; يعنى اگر شرايط فراهم شود، حتما رخداد يا رويكرد تاريخى پيش خواهد آمد .
(در انديشه‏ى بشرى، دو نظر در مورد جبر تاريخى هست . نظرى كه معتقد به جبر تاريخى است و به شناسايى احكام كلى كه مى‏تواند حوادث آينده را پيش‏گويى كند، فرا مى‏خواند . نظر بعدى، منكر جبر تاريخى و مدعى است قوانين كلى‏تاريخ را نمى‏توان شناخت و پيش‏گويى حوادث يا رويكردهاى تاريخى بر اساس آن ممكن نيست . ر . ك: المعجم الفلسفى، اصطلاح «الحتمية‏» و «التاريخية‏» ; فلسفة التاريخ، محمود صبحى، صص 36 و 41- 55 .
2. انتساب «ماركس‏» به يهوديت، قبل از الحادى بودن وى، ما را ملزم مى‏كند فهم وى از جبر را كه «جامعه‏ى بشرى به مرحله‏اى مى‏رسد كه تمامى اختلافات اجتماعى برطرف شده، همدلى و صلح حاكم مى‏شود» به سبب تاثير «ماركس‏» از دين بدانيم كه در مدت طولانى از زندگى‏اش پاى بند دين بود .
3. در انجيل يوحنا (6، 14) هست كه وقتى مردم نشانه‏اى را كه عيسى آورد ديدند، گفتند: اين مطلب حقى است و وى پيامبرى مى‏باشد كه به جهان خواهد آمد . در حاشيه‏ى چاپ دارالمشرق، محقق چنين مى‏نويسد: انتظار پيامبر در سده‏ها و تاريخ اخير، در جوامع و محيطهاى مختلف رواج داشت .
4. The stone edtion, The chvmash, by R.hosson Scherman,R.meir ziotowitz,Third edtion first impression:1994.P.76.
«حنان ابل‏» (Chananel) نگارنده‏ى مطلب مذكور، بزرگ علماى يهود در قيروان (1055 م/447 ه) و مؤلف مشهورترين تفسير «تلمود» و اسفار پنج‏گانه‏ى نخست تورات است . مفسران پس از وى، بسيارى از آرائش راگواه آورده‏اند، از جمله «بكيا» ، (Bachya) 1263- 1340 م/662- 741 ه] تفسير وى دربردارنده‏ى چهار شيوه‏ى تفسيرى است: ظاهرى، كلاسيكى، فلسفى و صوفى . تفسير وى، آراى «كنعان ايل‏» را در بر دارد .
5. ابن تيميه (661- 729 ه) مى‏گويد: بسيارى از يهوديانى كه به دين اسلام تشرف پيدا كرده‏اند، اشتباه نموده و پنداشته‏اند امامان، دوازده رهبرى هستند كه فرقه‏ى رافضه بدان مى‏خوانند و از اينان پيروى كرده‏اند . ر . ك: البداية النهاية، ابن كثير، ج 6، ص 250، چاپ نخست .
6. كافى، ج 1، ص 277، روايت 1- 4; بصائر الدرجات، صفار، ص 470، روايت 1- 2 و 10 .
7. شبهات و ردود، سامى بدرى، ج 3، صص 23- 24 .
8. بيمارى‏هايى در زمان مسيح، شيوع داشت، كه درمانش مشكل بود . وى با لمس بدن و با معجزه، امراض را درمان مى‏كرد . با ظهور دوباره‏ى مسيح، اين كار تكرار مى‏شود; زيرا كمى پيش از ظهورش، دنيا پر از رفتار ناهنجار اخلاقى خواهد شد، كه سبب آن مثلا به كارگيرى اشعه‏ى راديوم، در جنگ‏هاست . شايد ما در آغاز اين مرحله‏ايم، به ويژه پس از آن‏كه اسلحه‏هاى جديد در جنگ خليج فارس آزمايش شد، آگاهان منتظر حالت‏هاى ناهنجار اخلاقى به سبب آن تشعشعات هستند .
9. ر . ك: آثار الكامله للامام المهدى السودانى، ج 1، صص 139- 149; سعاده المهتدى بسيرة الامام المهدى، اسماعيل عبدالقادر الكردفانى، تحقيق: د . محمد ابراهيم ابوسليم، ص 1، چ نخست، بيروت، 1972 .
10. آثار الكامله، ج 5، ص 94، نامه‏ى 40 .
11. صحيح، بخارى، ج 4، ص 203، دارالفكر، بيروت . بخارى مى‏گويد: شاذان به نقل از عبدالعزيز بن ابى سلمه الماحشون از عبيدالله از نافع از ابن عمر مى‏گويد: در زمان پيامبر، كسى را هم‏سنگ ابوبكر، سپس عمر و سپس عثمان نمى‏ديديم و اصحاب پيامبر را رها كرده، در ميان‏شان، كسى را برترى نمى‏داديم .
12. بصائر الدرجات، ص 299 .
13. البعد الدينى فى السياسة الاميريكية تجاه الصراع العربى الاسرائيلى، يوسف الحسن . رساله‏ى دكتراى وى است .
14. مقالة «الصهيونية فى اميركا» ، حسن حداد، مجلة شوؤن فلسطينية، ش 92- 93، 10/9/1990 .
15. مقالة «الخليج فى الطريق الى هرمجيدون‏» ، محمد اسماك، السفير، 10/9/1990 .
16. الصهيونية فى اميركا، ش 92- 93 .

مقالات مشابه

بررسی تطبیقی وجود منجی‌ موعود در قرآن و عهدین

نام نشریهقرآن در آینه پژوهش

نام نویسندهمرتضی خرمی, سیده‎فاطمه حسینی, محمد هادی یدالله‌پور

سبک اخلاق اجتماعی مهدی‌یاوران؛ برگرفته از آیات و روایات

نام نشریهپژوهش‌های مهدوی

نام نویسندهعلی‌نقی فقیهی, سمیه دریساوی, حسن نجفی

بررسی تطبیقی «آیه اظهار» از منظر فریقین

نام نشریهپژوهش‌های مهدوی

نام نویسندهرضا رمضانی, سیدمسعود پور سیدآقایی, سیدمحمدحسین موسوی

واکاوی جریان نجات مستضعفان در قرآن

نام نشریهپژوهش‌های مهدوی

نام نویسندهمحمدمهدی حائری‌پور

مهدویت در قرآن (تأملی در آیه 105 سوره انبیاء)

نام نشریهپژوهش‌های مهدوی

نام نویسندهسیدمسعود پور سیدآقایی, سیدمحسن کاظمی, محمد حلفی

منجی در مکاشفات یوحنا و مقایسه آن با قرآن کریم و روایات امامیه

نام نشریهقرآن و حدیث

نام نویسندهعباس همامی, احمد شاه علی فردویی